Farsi    Arabic    English   

ده وزیر «سوسیالیست»!

و. ای. لنین


هویزمانس Huysmans، دبیر دفتر سوسیال-شووینیست بین‌المللی[۱]، یک تلگرام تبریک برای استانینگ Stauning، وزیر فاقد کار وزارتی دانمارک، رهبر حزب شبه-«سوسیال-دمکرات» دانمارک، فرستاده است. در تلگرام آمده است: «از روزنامه‌ها فهمیدم که شما به وزارت منصوب شده‌اید. صمیمانه تبریک می‌گویم. و بدین سان، ما ده وزیر کابینۀ سوسیالیست در جهان داریم. اوضاع دارد تغییر می‌کند. با بهترین آرزوها.»

اوضاع واقعاً دارد تغییر می‌کند. بین‌الملل دوم دارد بسرعت تغییر می‌کند – به سوی ادغام شدن کامل با سیاستهای ناسیونال-لیبرالی. با نقلِ‌ این تلگرام، روزنامۀ فولکس‌شتیمۀ[۲] کِمنیتس Chemnitz، ارگان میلیتانتِ فرصت‌طلبان و سوسیال-شووینیستهای افراطی آلمانی، با لحنی که قدری زهرآلود است اظهار می‌دارد: «دبیر دفتر انترناسیونال سوسیالیستی بدون هیچ مشکلی از پذیرفتن مقامی وزارتی توسط یک سوسیال-دمکرات استقبال می‌کند. و با این وجود فقط مدت کوتاهی قبل از جنگ همۀ کنگره‌های حزبی، و کنگره‌های بین‌المللی، مخالفت تندی با این را بیان کرده بودند! دورانها و دیدگاهها تغییر می‌کنند – در مورد این موضوع نظیر بقیه.»

هایلمان‌ها، داویدها و سوده‌کوم‌ها در ستایش فروتنانه‌شان از هویزمانس، پلخانف‌ها و واندرولدها کاملاً محق هستند.

استانینگ اخیراً نامه‌ای را که برای واندرولد نوشته بود منتشر کرد. این نامه پُر است از ملاحظات نیشداری که یک سوسیال-شووینیست طرفدار آلمان دربارۀ یک سوسیال-شووینیست فرانسوی می‌نویسد. استانینگ، در میان سایر چیزها، این واقعیت را به رخ می‌کشد که «ما [حزب دانمارک] صریحاً و قطعاً خودمان را از فعالیتهای از لحاظ سازمانی خرابکارانۀ انشعابگرانه که به ابتکار احزاب ایتالیایی و سوئیسی تحت نام جنبش زیمروالد انجام می‌شود جدا کرده‌ایم». این عیناً آن چیزی است که می‌گوید!

تشکیل یک دولت ملی در دانمارک به قرن شانزدهم برمی‌گردد. توده‌های مردم دانمارک مدتها پیش از جنبش رهایی‌بخش بورژوایی گذشتند. بیش از ۹۶ درصد جمعیت دانمارکی هستند. تعداد دانمارکی‌ها در آلمان کمتر از دویست هزار نفر است (جمعیت دانمارک ۲ میلیون و ۹۰۰ هزار نفر است). این بتنهایی اثبات می‌کند که صحبت بورژوازی دانمارک دربارۀ اینکه یک «دولت مستقل ملی» وظیفۀ روز است، چه فریب بورژوایی ناپخته‌ای است! این در قرن بیستم توسط بورژوازی و سلطنت‌طلبان دانمارک گفته می‌شود، کسانی که مستعمراتی دارند با جمعیتی تقریباً برابر با تعداد دانمارکی‌ها در آلمان، که دولت دانمارک سعی می‌کند بر سر آنها چانه‌زنی کند.

چه کسی می‌گوید که در دوران ما تجارت انسان وجود ندارد؟ تجارت بسیار پُر جنب و جوشی وجود دارد. دانمارک دارد سه جزیره را، که البته همگی مسکونی هستند، به قیمت میلیونها (هنوز بر سر آن توافق نشده است) به آمریکا می‌فروشد.

بعلاوه، یک ویژگی خاص امپریالیسم دانمارک ابرسودهایی است که از موقعیت ممتاز انحصاری خود در بازار تولید گوشت و لبنیات به دست می‌آورد: با استفاده از حمل و نقل ارزان دریایی، احتیاجات بزرگترین بازار جهان، یعنی لندن را تأمین می‌کند. در نتیجه، بورژوازی دانمارک و دهقانان ثروتمند دانمارک (بورژوا از خالص‌ترین نوع، علیرغم افسانه‌های نارودنیکهای روسی) تبدیل به اقمار «ثروتمند» بورژوازی امپریالیست بریتانیا شده‌اند و از سودهای بطور خاص آسان و بطور خاص هنگفت آنها سهم می‌برند.

حزب «سوسیال-دمکرات» دانمارک کاملاً تسلیم این وضعیت بین‌المللی شد، و بشدت از جناح راست، فرصت‌طلبان در حزب سوسیال-دمکرات آلمان، حمایت کرده و می‌کند. سوسیال-دمکراتهای دانمارک به نفع اعتبارات برای دولت بورژوا-سلطنت‌طلب رأی دادند تا «بیطرفی را حفظ کنند» – فرمول مؤدبانه‌اش این بود. در کنگرۀ ۳۰ سپتامبر ۱۹۱۶ یک اکثریت نُه دهمی به نفع پیوستن به کابینه بود، به نفع یک معامله با دولت! مخبر روزنامۀ سوسیالیستِ بِرن گزارش می‌دهد که مخالفت با وزیرسالاری[۳] در دانمارک توسط گرسون تریر و سردبیر ج. پ. سوندبو نمایندگی می‌شد. تریر در یک سخنرانی عالی از دیدگاههای انقلابی مارکسیستی دفاع کرد، و هنگامی که حزب تصمیم به ورود به دولت گرفت، او با اعلام اینکه عضو یک حزب بورژوایی نخواهد بود، از کمیتۀ مرکزی و از حزب استعفا داد. در چند سال گذشته حزب «سوسیال-دمکرات» دانمارک به هیچ وجه تفاوتی با رادیکالهای بورژوا نداشته است.

تبریک به رفیق گ. تریر! «اوضاع دارد تغییر می‌کند»، هویزمانس حق دارد – اوضاع دارد تغییر می‌کند به سوی یک جدایی دقیق، واضح، از نظر سیاسی صادقانه و از نظر اجتماعی ضروری بین مارکسیستهای انقلابی، نمایندگان توده‌های پرولتاریای انقلابی، و متحدان پلخانف - پوترسف - هویزمانس و مأموران بورژوازی امپریالیست، کسانی که اکثریت «رهبران» را دارند، اما نه منافع توده‌های ستمدیده، بلکه منافع اقلیت کارگران دارای امتیاز، که به جانب بورژوازی تغییر صف می‌دهند را نمایندگی می‌کنند.

آیا کارگران دارای آگاهی طبقاتی روسیه، آنهایی که نمایندگانی را انتخاب کردند که اکنون به سیبری تبعید شده‌اند، آنهایی که علیه شرکت در کمیته‌های صنایع جنگی برای حمایت از جنگ امپریالیستی رأی دادند، مایلند در بین‌الملل ده وزیر کابینه باقی بمانند؟ در بین‌الملل استانینگها؟ در بین‌المللی که افرادی نظیر تریر آن را ترک می‌کنند؟


سوتسیال - دمکرات شمارۀ ۵۶
۶ نوامبر ۱۹۱۶
انتشار بر طبق متن سوتسیال - دمکرات
مجموعه آثار لنین، جلد ۲۳


توضیحات

[۱] اشاره است به دفتر بین المللی سوسیالیست International Socialist Bureau (I.S.B.) – نهاد دائمی اجرایی و اطلاعات بین‌الملل دوم که با تصمیم کنگرۀ بین‌المللی پاریس (۱۹۰۰) تأسیس شد و دفتر مرکزی آن در بروکسل بود. هر سازمان یا حزب ملی وابسته، دو عضو در این دفتر داشت، که قرار بود چهار بار در سال تشکیل جلسه دهد، و هیئت اجرائیۀ حزب کار بلژیک در فاصلۀ بین جلسات کار آن را انجام می‌داد. امیل واندرولد رئیس دفتر و کامیل هویزمانس دبیر آن بود. لنین بار اول در سال ۱۹۰۵ و مجدداً در سال ۱۹۱۲ در ششمین کنفرانس سراسر-روسیه‌ای حزب در پراگ بعنوان نماینده از جانب ح.ک.س.د.ر. انتخاب شد. در ژوئن ۱۹۱۴ م. م. لیتوینوف با توصیۀ لنین بعنوان نمایندۀ ح.ک.س.د.ر. منصوب شد.

با درگرفتن جنگ جهانی اول I.S.B. به یک ابزار در دست سوسیال-شووینیستها تبدیل شد. دفتر مرکزی آن به لاهه منتقل شد و فعالیتهایش توسط هویزمانس هدایت می‌شدند.

[۲] فولکس‌شتیمه Volksstimme (صدای مردم) – ارگان حزب سوسیال-دمکرات آلمان که در کِمنیتس از ژانویۀ ۱۸۹۱ تا فوریۀ ۱۹۳۳ منتشر می‌شد. در جنگ جهانی اول یک خط سوسیال-شووینیستی را دنبال کرد.

[۳] وزیرسالاری [ولایت وزیر؟] معادلی تقریبی اما نسبتاً گویاست برای ministerialism - که دیکشنری آکسفورد آن را اینطور تعریف می‌کند: «دولتی که در آن وزراء حکومت می‌کنند؛ مکتبی که مدافع این نوع دولت است.»

دولتهای اروپایی/غربی از دیرباز دولتهایی هستند که با انتخابات عمومی سرِ کار می‌آیند، و در همه آنها اصل تفکیک قوا - قضائیه، مقننه، مجریّه - به رسمیت شناخته شده، اما از نظر اینکه خط و مرزی که حیطۀ اختیارات و عمل قوا را جُدا می‌کند کجا ترسیم شده است، مثل هم نیستند. در این مجموعه طیفی هست که در یک سویش پارلمانتاریسم قرار دارد - مثل سوئد و فنلاند - و در سوی دیگرش سیستم ریاستی Presidentialism - مثل آمریکا و فرانسه. 'وزیرسالاری' ministerialism در درون این طیف قرار می‌گیرد. هر چه حدود اختیارات و قدرت وزراء یعنی رؤسای قوۀ مجریه بیشتر باشد آن شکل از دولت وزیرسالارتر است. شکل دولت در دانمارک، نروژ، بریتانیا گرچه پارلمانتاریستی است اما بمراتب از سوئد و فنلاند مینیستریالیستی‌تر است. خیلی کارهایی که در کشورهای دیگر جزو حقوق مسلّم و اختیارات قانونی یک وزیر است، در سوئد سوء‌استفاده از قدرت محسوب می‌شود و وزیری که به آن مبادرت کرده را می‌شود به جرم وزیرسالاری (به سوئدی ministerstyre) از کار برکنار کرد. در این شکل از دولت، وزیر سرپرست و مسئول وزارتخانه است نه حاکم و فرمانده‌اش. این نوع تفاوتها فقط به رأس دستگاه دولت محدود نمی‌شود. در بسیاری از کشورها مردم شهردار انتخاب می‌کنند که عملاً فرمانده شهرداری و همه‌کارۀ شهر می‌شود و برای عوض کردنش مردم باید تا انتخابات بعدی صبر کنند. در سوئد مردم برای اداره امور شهر یک شورا انتخاب می‌کنند، شورای کمون، که در آن هیچ فردی صاحب همه قدرتی که یک شهردار مثلاً در فرانسه دارد نیست. رابطۀ شورای کمون با مسئولین اجرایی امور مختلف شهر کمابیش شبیه رابطۀ پارلمان با هیئت وزیران است.-توضیح آرشیو عمومی

+ ترجمه جواد راستی‌پور (با پاره‌ای تغییرات در این سایت)


lenin.public-archive.net #L2335fa.html