Farsi    Arabic    English   

قحطی و دومای ارتجاعی

و. ای. لنین


زمانی نه چندان دور، تحت تأثیر برداشت محصول سال پیش، روزنامه نگاران مزدور با اطمینان نتایج سودمند «سیاست ارضی جدید» را ارائه کردند، و برخی افراد ساده لوح، با سرنخ گرفتن از آنها، اظهار داشتند که کشاورزی ما از یک نقطۀ عطف گذشته و در سراسر روسیه رو به ارتقاء است.

حالا، به نحوی که گویا طوری زمانبندی شده است که با پنجمین سالگرد فرمان ۹ نوامبر ۱۹۰۶ مصادف شود، قحطی و خراب شدن محصولات کشاورزی که تقریباً بر نیمی از روسیه چنگ انداخته بطور واضح و مسلم نشان داده که چقدر دروغگویی گستاخانه یا ساده لوحی بچه گانه پشت امیدها به سیاست ارضی استولیپین بوده است.

حتی بر طبق محاسبات دولت، که اعتبار و «تواضع» آن در طول دوره‌های قبلی قحطی نشان داده شده بود، خراب شدن محصولات بیست گوبرنیا را تحت تأثیر قرار داده است؛ بیست میلیون نفر «مستحق دریافت کمک» هستند، به عبارت دیگر، از گرسنگی باد کرده‌اند و مزارع شان ویران می شوند.

کوکووتسف وزیر مالیه و صدر دولت ضدانقلابی نمی بود اگر اظهارات «دلگرم کننده» بیان نمی کرد – ببینید، در حقیقت خرابی محصولات نداریم، بلکه فقط «یک برداشت ضعیف» داشته‌ایم؛ گرسنگی «موجب بیماری نمی گردد»، بلکه برعکس، بیماریها را «گاهی درمان می کند»؛ داستانها دربارۀ مصایب قحطی زدگان همگی اختراعات جراید هستند – همانطور که فرمانداران با سخن آرایی به آن شهادت می دهند؛ برعکس، «شرایط اقتصادی نواحی متأثر از برداشت ضعیف به هیچ وجه خیلی هم بد نیست»، «ایدۀ دادن غذای مجانی به مردم مخرب است»، و، در نهایت، تدابیر اتخاذ شده توسط دولت «کافی و به موقع» هستند.

صدر دولت مشروطه فراموش کرد به اختراع مشعشع خودش برای مبارزه با قحطی اشاره کند، یعنی اینکه باید به مأموران پلیس اختیار داده شود تا «تسکین قحطی» را سازماندهی کنند.

«کمک مردمی» حتی از طرف انجمن‌های لیبرال قانونی اکنون موقوف شده و یک مأمور پلیس ساراتف، بمثابه تنها قهرمان گرسنگی، قادر بوده است که وجوهی که جهت کمک به قحطی زدگان به او سپرده شده بود را آزادانه در میخانه‌ها خرج کند.

طبیعتاً، ملاکین فئودال جناح راست مشتاق «سخنرانی مفصل و، می توان گفت، همه جانبۀ رئیس الوزرا» بودند (نماینده ویشنفسکی در ۹ نوامبر)؛ طبیعتاً اکتبریست‌های به زانو افتاده بی درنگ در ==پیشنهادشان برای پرداختن به موضوع بعدی-- اظهار داشتند که «دولت تدابیر به موقعی را جهت مبارزه با عواقب خراب شدن محصولات اتخاذ کرده است»؛ و یکی از رهبرانشان (که به هیچ وجه یک انسان فانی عادی نیست!) غرق سخنرانی عمیقی دربارۀ «رواج دادن نامحدود ماهی کنسرو شده بمثابه وسیله‌ای برای فراهم کردن غذای مطلوب برای مردم» شد.

مردم مبتلا به تیفوس گرسنگی و اسکوربوت، دارند بر سر خوردن مردار با سگها می جنگند، یا نان مخلوط شده با خاکستر و پهن، نظیر آنچه در دومای دولتی نشان داده شد، را می خورند – تا جایی که مربوط به اکتبریست‌ها می شود، این چیزها وجود ندارند. برای آنها حرف وزیر قانون است.

و کادتها چطور؟ آنها حتی در مورد این موضوع هم از بیان عقیدۀ صریح دربارۀ رفتار ننگین دولت خودداری کردند و کاری بهتر از این نیافتند که، بواسطۀ کوتلر، یکی از سخنگویانشان، «نتایج اطمینان بخشی از سخنرانی جامع رئیس الوزرا بگیرند» (جلسۀ ۹ نوامبر)؛ و در فرموله کردن ==پیشنهادشان برای پرداختن به موضوع بعدی--، آنها با ملایمت فعالیت دولت را فقط با «نظام مندی ناکافی[!]، نامناسب، و نه همیشه[!] به موقع» توصیف کردند.

همانطور که نمایندۀ سوسیال - دمکرات، بلوسف، به درستی در سخنرانی اش اشاره کرد، مسئلۀ کمک رسانی و سازماندهی آن فقط یک جنبۀ موضوع است. مسئلۀ بنیادینی که هر بار که بحث معطوف به قحطی می شود مطرح می گردد اهمیت کمتری ندارد – مسئلۀ عوامل بروز قحطی و تدابیر جهت مبارزه با خرابی محصولات.

ملاکین فئودال جناح راست راه حلی «بسیار ساده» دارند: موژیک «ولگرد» را باید مجبور کرد که باز هم بیشتر کار کند و آنگاه «او محصولات را تحویل خواهد داد». مارکف دوم، جان سختی از کورسک، فکر می کند که این «وحشتناک» است که «موژیک از ۳۶۵ روز سال فقط ۷۰-۵۵ روز را کار می کند، و برای سیصد روز هیچ کاری نمی کند»، فقط پشتش را با اجاق گرم می کند و «از دولت جیره‌ای می خواهد».

ملاکین نیمه فئودال در بین ناسیونالیست‌ها و اکتبریست‌ها به دیدی «عمیق تر» از موضوع دست می یابند. هم راستا با وظیفۀ مدیحه سرایی کردنشان برای مقامات، آنها هنوز دارند سعی می کنند مردم را متقاعد سازند که «مسئلۀ قحطی هنگامی بطور ریشه‌ای حل خواهد شد که زمین از دستان ضعفا و مستان به دستان اقویا و هوشیاران منتقل شود»، «هنگامی که اصلاح آغاز شده توسط پ. آ. استولیپین مرحوم کاملاً اجرا شود، هنگامی که قمار بر روی اقویا برنده شود.» (سخنرانی کلپوفسکی در جلسۀ دوما در ۹ نوامبر).

با این حال، در بین مدافعان تازۀ فرمان ۹ نوامبر آنهایی که آینده نگرتر هستند اکنون دارند کم کم نفس مرگ را بالای سر این «اصلاح عظیم» حس می کنند. ن. لووف، نماینده‌ای از ساراتف، کسی که هنوز هم مانند گذشته، آنطور که اعلام کرده «طرفدار قانون ۹ نوامبر» است، این احساسات را که «از تماس با واقعیت» به دست آورده بود با دوما در میان گذاشت: «همۀ چیزهایی که شما اینجا در دومای دولتی می گویید به نظر می رسد که به نحوی بسیار دور از رنج کشیدن حقیقی که هر فرد با چشمان خودش می بیند هستند». «ضرورتاً باید احتیاط زیادی کرد، و ضرورتاً باید به آن بخشی از مردم که برخی تمایل دارند به آن بی توجه باشند مساعدت کرد. در نتیجۀ قانون ۹ نوامبر، بسیاری از تازه واردان در تعدادی از گوبرنیاها، از جمله ساراتف، ظاهر شده‌اند، قیمت زمین افزایش یافته و وضعیت جمعیت فقیر بسیار دشوار گشته ... نفرت و مذمت هولناکی در بین دهقانان فقیر می جوشد – و باید تدابیری علیه این وضعیت امور اتخاذ کرد ... زیرا تکیه کردن بر اقویا به هیچ وجه دلالت بر این ندارد که دهقانان فقیرتر را باید با سرعت بیشتری به سوی فنا فرستاد و گذاشت تا در فقر تلف شوند»، و به همین ترتیب.

بطور خلاصه، احساسات «به دست آمده از تماس با واقعیت» شروع نموده‌اند به باز کردن چشمان این ملاکی که «طرفدار قانون ۹ نوامبر» بود.

بذر تردید بسیار عمیق تر نسبت به تأثیر مفید «اصلاح ارضی» استولیپین توسط قحطی امسال در اذهان دهقانان راستگرا کاشته شده است. پیشنهاد ارائه شده توسط آندریچوک، یک دهقان راستگرا، «برای اینکه دولت، به زودی، لایحه‌ای به دومای دولتی جهت محدود کردن مقدار زمین در دستان ملاکین بزرگ ارائه دهد» – پیشنهادی که از طرف همۀ دهقانان راستگرا و حتی روحانیون روستایی حمایت می شود – بیش از هر چیز دیگر نشان می دهد که دهقانان، و حتی راست‌ها در میان آنها، فکر می کنند که «مبارزه علیه قحطی» باید در راستای کدام خطوط به پیش برده شود.

مطالبۀ بیان شده توسط آندریچوک، مطالبه‌ای که مستقیماً از جهان دهقانی می آید، مدرک اضافی فراهم می آورد (بیانات نمایندگان دهقانان راستگرا و چپگرا را به یاد آورید که انتقال مالکیت اجباری زمینهای ملاکی جهت تخصیص سهمیه به آنهایی که زمین کمی دارند را پیشنهاد می کردند، سخنرانیهای نمایندگان دهقانان در بحث دربارۀ فرمان ۹ نوامبر را به یاد آورید، و غیره)، که نشان می دهد که نیاز به یک انقلاب ارضی چقدر عمیق حتی به اذهان دهقانان راستگرا نفوذ می کند، که آنها تا چه حد وسیعی حتی مبارزه علیه قحطی را بمثابه چیزی جدایی ناپذیر از مبارزه «برای زمین» در نظر می گیرند.

یک مبارزۀ واقعی علیه قحطی بدون تسکین دادن گرسنگی دهقانان برای زمین، بدون رها ساختن آنها از فشار خرد کنندۀ مالیات‌ها، بدون بهبودی در استاندارد فرهنگی آنها، بدون تغییر قاطعی در وضعیت قانونی آنها، بدون مصادره کردن زمینهای ملاکیبدون یک انقلاب – غیر قابل تصور است.

به این مفهوم خرابی محصولات امسال یک یادآوری جدید برای فنای در انتظار کل سیستم سیاسی موجود، سلطنت سوم ژوئن، می باشد.


رابوچایا گازتا، شمارۀ ۷
۲۲ دسامبر ۱۹۱۱ (۴ ژانویۀ ۱۹۱۲)
انتشار بر طبق متن رابوچایا گازتا
مجموعه آثار لنین، جلد ۱۷

- ترجمه جواد راستی‌پور
- انتشار بدون مقابله و تغییر ۲۰۲۱/۱۲/۲۳


lenin.public-archive.net #L1847fa.html