Farsi    Arabic    English   

زوال ايدئولوژيک و تفرقه در بين سوسيال دمکراتهای روسيه[١]

و. ای. لنین


مبارزه علیه اتزوویسم و انحلال‌طلبی، که بطور طبیعی اولویّت را در بین وظایف عناصر واقعاً مارکسیست و سوسیال-دمکرات حزب ما به خود اختصاص داده، نباید یک شر عمیق‌تر را از ما پنهان کند که اساساً منجر به پدیدار شدن اتزوویسم و انحلال‌طلبی شده، و به گواه تمام مدارک، منجر به پدیدار شدن افتضاحات تاکتیکی جدیدی خواهد شد. این شر زوال ایدئولوژیک و تفرقه است که کاملاً جای لیبرالیسم را گرفته و از همه سو به حزب ما راه می‌یابد.

آنچه در زیر می‌خوانید یکی از اَشکال این پراکندگی است. رفیقی که برای مدتی طولانی در حزب کار کرده بود، یک ایسکرائیست و بلشویک قدیمی، بخاطر زندانی شدن و تبعید از شرکت در جنبش برای مدتی بسیار طولانی، تقریباً از اوایل ١٩٠٦، محروم شده بود. او اخیراً به کار بازگشت، با اتزوویسم و التیماتومیسم آشنا شد، و با نارضایتی و خشم آنها را به عنوان فسادی شرم‌آور در تاکتیکهای انقلابی سوسیال-دمکراتیک رد کرد. این رفیق پس از آگاهی از وضع امور در اودسا و سن پترزبورگ، در میان چیزهای دیگر، به این استنتاج یا «نتیجۀ موقت» از مشاهداتش رسید: «... به نظر من چنین می‌آید که سخت‌ترین دوران گذشته است و این کار باقی مانده که بقایای دوران از هم گسیختگی و فروپاشی زدوده شوند.» ولی این بقایا کم نیستند.

در همان نامه می‌خوانیم «در تمام کار [حزبی] سن پترزبورگ، شخص فقدان یک مرکز راهنمایی کنندۀ واحد، بی‌انضباطی، بی‌نظمی، نبودن ارتباط بین بخشهای مختلف، نبودن وحدت و برنامه در کار را احساس می‌کند. هر کس بنا بر صلاحدید خودش کار می‌کند. جریانات اتزوویست در سازمان غیرقانونی قوی هستند، آنها حتی ضد اتزوویستها را آلوده می‌سازند» ... (آشکار است که این اشاره به آن بلشویکهایی است که علیرغم اصرار مکرر و مؤکّد نشریۀ پرولتاری، از اتزوویستها نگسسته‌اند، نبردی بیرحمانه را علیه آنها به پیش نمی‌برند، برای رسیدن به سازش تلاش می‌کنند، بیهوده رسیدن به نتیجۀ اجتناب‌ناپذیر نهایی را به تأخیر می‌اندازند بدون اینکه واقعاً موفق شوند اتزوویست - التیماتومیستها را به تَرک تاکتیکهای نابخردانه‌شان برانگیزند) ... «بر این اساس پدیده‌ای خصلت‌نما رشد می‌کند که به شکل کاملاً مستقلی در اودسا تجلی پیدا نموده، یعنی همان بی‌عملی انقلابی. هر جا که روحیۀ اتزوویسم غالب است، کاملاً آشکار است که سازمانهای غیرقانونی هیچ کاری نمی‌کنند. یک یا دو محفل مبلّغ، مبارزه‌ای علیه فرصتهای قانونی – این کل فعالیت است. کار آنها، همانطور که از روی مدارک زیادی که از اودسا برایتان فرستادم» ... (که در این مقاله آمده‌اند: ...[*]) ... «می‌توانید ببینید، عمدتاً ماهیّتی سازمان‌شکنانه دارد. در خصوص امکانات قانونی، عملکرد آنها به دور از یک خط پیگیر سوسیال-دمکراتیک است. در تاریکی ارتجاع، اپورتونیستها در جنبش سوسیال-دمکراتیک سرهایشان را بلند کرده‌اند و «جسور شده‌اند»، زیرا می‌دانند که اکنون خلاف اصول بنیادی سوسیال-دمکراتیک کار کردن خطری ندارد. شخص در اینجا با یک تجدیدنظر تمام و کمال در سوسیال-دمکراسی انقلابی، برنامه و تاکتیکهای آن مواجه می‌شود که در مقایسه با رویزیونیسم برنشتاین[٢] به نظر یک بازی کودکانه می‌آید. ح.س.د.ک.ر. حرف مارکس را نمی‌فهمد و تحلیلی غلط از جریانات توسعۀ اقتصادی روسیه نموده؛ هیچگاه هیچ سیستم فئودالی در روسیه وجود نداشته، سیستم فئودالی-تجاری برقرار بوده؛ هیچگاه هیچ تضادی بین منافع بورژوازی و اشراف زمیندار وجود نداشته و ندارد، اتحادی نیز بین آنها نیست، زیرا این دو طبقه که توسط سوسیال-دمکراسی روس کشف شده‌اند، تشکیل طبقۀ واحد بورژوازی را می‌دهند (این ویژگی خاص روسیه است) و حکومت مستبد سازمان این طبقه است. ضعف بورژوازی روس، که شعار «دیکتاتوری پرولتاریا و دهقانان» مبتنی بر آن (؟؟ – علامتهای سؤال توسط نویسنده گذاشته شده‌اند) بود، چیزی خیالی است، و این شعاری اوتوپیایی بود و همینطور می‌ماند. باید آن را همراه با [شعار] جمهوری دمکراتیک دور انداخت، زیرا قطار روسی روی خطوط آهن آلمانی رفته است.»....[٣]

در اینجا واضح است که ما عکسی از یکی از نهرهای آن سیل عظیم سردرگمی ایدئولوژیک که اتزوویسم و انحلال‌طلبی را برمی‌انگیزد در دست داریم که گاهی بطور خارق‌العاده‌ای مفروضات راست افراطی و «چپ» افراطی را درهم می‌آمیزد و حتی با هم ادغام می‌کند. نیمۀ نخست این مفروضات (نبودن تضاد بین بورژوازی و زمینداری فئودالی و غیره) آنقدر غیرمنطقی و پوچ است که بزحمت می‌توان آن را جدی گرفت. ارزش ندارد....[**]

نوشته شده در پایان نوامبر (ابتدای دسامبر) ١٩٠٩
نخستین بار در جلد بیست و پنجم آثار متفرقۀ لنین منتشر شد
انتشار طبق دستنوشته است
مجموعه آثار لنین، جلد ١٦


توضیحات

[١] این سند بخش نخست یک مقالۀ لنین است که در پاریس در پایان نوامبر (ابتدای دسامبر) ١٩٠٩ نوشته شده. بخش آخر این مقاله حفظ نشده است. قرار بود این مقاله در شمارۀ ٥٠ نشریۀ پرولتاری منتشر شود اما در آن منتشر نشد.

[٢] ادوارد برنشتاین Eduard Bernstein – رهبر جناح اپورتونیست افراطی سوسیال-دمکراسی آلمان و بین‌الملل دوم که تئوریسین رویزیونیسم و رفرمیسم بود.

[٣] نامۀ یک «ایسکرائیست و بلشویک قدیمی» که لنین از آن نقل کرده با امضای «Tr» در شمارۀ ٥٠ روزنامۀ پرولتاری مورخ ٢٨ نوامبر (١١ دسامبر) ١٩٠٩ چاپ شد («نامه‌هایی از سن پترزبورگ. نامۀ سوم»).

[*] در دستنوشته جایی خالی برای عنوان مقاله وجود دارد – ویراستار.

[**] دستنویس در اینجا قطع می‌شود – ویراستار.

ترجمه جواد راستی پور


lenin.public-archive.net #L1747fa.html