Farsi    Arabic    English   

از چه باید آغاز کرد؟[۱]

و. ای. لنین


«چه باید کرد؟» این سؤالی است که در سالهای اخیر با سماجت خاصی به سوسیال - دمکراتهای روسیه، فشار می آورد. مسئله بر سر انتخاب راه نیست (آنطور که در اواخر سالهای هشتاد و اوایل سالهای نود بود)، بلکه بر سر این است که ما کدام گامهای عملی را در راه شناخته شده برداریم و چگونه. مسئله بر سر سیستم و نقشۀ کار عملی است. باید اذعان داشت که ما هنوز این مسئله یعنی خصلت و روشهای مبارزه را حل نکرده‌ایم، مسئله‌ای که برای حزبی که فعالیت عملی دارد اساسی است و هنوز هم باعث برخاستن اختلاف نظرهای جدی می شود که نشان دهندۀ عدم ثبات ایدئولوژیک و نوسانات رقت انگیز می باشد.

از یک سو، گرایش «اکونومیست»، که می خواهد کار سیاسی، تبلیغاتی و تشکیلاتی را محدود کند، هنوز نمرده است. از سوی دیگر، التقاط گرایی بی اصول باز هم سرش را بلند می کند، از هر «گرایش» جدیدی تقلید می کند و توان متمایز کردن مطالبات فوری از وظایف اساسی و نیازهای دائمی جنبش در کل را ندارد. همانطور که می دانیم، این گرایش در رابوچیه دئیلو[۲] پناه خود را یافته است. آخرین اعلام «برنامه» توسط این نشریه، یک مقالۀ پرطمطراق تحت عنوان پرطمطراق «یک چرخش تاریخی» (لیستوک رابوچیه دئیلو[۳]، شمارۀ ۶)، با تأکید خاصی تحلیل ما را از ماهیت آن تأیید می کند. همین دیروز بود که با «اکونومیسم» لاس می زدند، از اینکه رابوچایا میسل[۴] قاطعانه محکوم شود عصبانی می شدند و طرح مسئلۀ مبارزه علیه اتوکراسی توسط پلخانوف را ملایم می کردند. ولی امروز از لیبکنشت نقل قول می آورند: «اگر اوضاع در عرض ۲۴ ساعت تغییر کند، تاکتیک را هم باید در عرض ۲۴ ساعت تغییر داد.» حالا دیگر از یک «سازمان مبارز قوی»، برای حملۀ مستقیم، برای یورش بر اتوکراسی حرف می زنند؛ از «تبلیغات وسیع انقلابی سیاسی در بین توده‌ها» (حالا چقدر با انرژی شده‌ایم – هم انقلابی هم سیاسی!)؛ از «دعوت بی وقفه به اعتراض خیابانی»؛ از «تظاهرات خیابانی، با خصلت رسماً بیان شدۀ [بفرمایید!] سیاسی» و غیره و ذلک سخن می گویند.

شاید ما باید ابراز خوشحالی کنیم از اینکه رابوچیه دئیلو با این سرعت برنامۀ پیشنهادی ما را که در شمارۀ اول ایسکرا درج شده است[۵]، قبول کرده، برنامه‌ای که فراخوان ایجاد یک حزب قوی خوب سازمان یافته را می دهد که وظیفۀ آن نه فقط به دست آوردن امتیازات جداگانه، بلکه همچنین یورش به دژ اتوکراسی است؛ اما کمبود هر گونه نظریۀ محکم از طرف این افراد فقط می تواند خوشحالی مان را بگیرد.

البته، رابوچیه دئیلو بیهوده به لیبکنشت اشاره می کند. در عرض ۲۴ ساعت می توان تاکتیک تبلیغ را در یک مسئلۀ مشخص و یا تاکتیک پیشبرد بخشی از وظایف حزبی را تغییر داد؛ اما در عرض ۲۴ ساعت و یا حتی در عرض ۲۴ ماه، تنها کسانی می توانند نظریات خود را در مورد ضرورت کلی، مداوم و مطلق وجود یک سازمان جهت مبارزه و تبلیغات سیاسی در بین توده‌ها تغییر دهند که دارای هیچ گونه اصولی نباشند. خنده آور است اگر در این رابطه، به متفاوت بودن موقعیت و به وجود آمدن یک دورۀ نوین تکیه کرد: ایجاد یک تشکیلات مبارز و هدایت تبلیغات سیاسی در هر موقعیت «کسل کننده و مسالمت آمیز» و در هر دوره‌ای، هر چقدر هم با «افول روحیۀ انقلابی» مشخص شده باشد، ضروری هستند؛ به علاوه، دقیقاً در چنین دوره‌ها و تحت چنین شرایطی است که چنین کاری ضرورت خاصی دارد، چرا که در زمان انفجار و شروع مبارزه، دیگر دیر خواهد بود که یک چنین سازمانی به وجود آورد؛ حزب باید در حالت آماده باش باشد تا بتواند فوراً دست به عمل بزند. «در ۲۴ ساعت تاکتیک را تغییر دادن»! درست است ولی برای اینکه بتوان تاکتیک را تغییر داد، باید ابتدا دارای تاکتیکی بود. در صورت فقدان سازمان محکمی که در مبارزۀ سیاسی و در هر گونه شرایط و در هر دوره، پخته و آبدیده شده باشد، راجع به نقشۀ نظام مند عمل، که با اصول محکم روشن و بدون انحراف عملی شود، که تنها آنست که شایستگی داشتن نام تاکتیک را دارد، حتی سخنی هم نمی تواند در میان باشد. بگذارید مسئله را بررسی کنیم؛ گفته می شود که «موقعیت تاریخی» حزب ما را در مقابل یک مسئلۀ «کاملاً نو» قرار داده است – مسئلۀ ترور. دیروز مسئلۀ سازمان و تبلیغ سیاسی «کاملاً نو» بود و امروز ترور. آیا تعجب آور نیست زمانی که بشنوی افرادی که تا این حد اصول خود را فراموش کرده‌اند، انتظار تغییر رادیکال تاکتیک را دارند؟

خوشبختانه، رابوچیه دئیلو در اشتباه است. مسئلۀ ترور به هیچ وجه مسئلۀ نویی نیست؛ تنها کافی است بطور مختصر نظرات پذیرفته شدۀ سوسیال - دمکراسی روسیه در این مورد یادآوری گردد.

اصولاً ما هیچگاه ترور را رد نکرده‌ایم و نمی توانیم رد کنیم. ترور یک عمل مبارزاتی است که می تواند در مقطعی از نبرد، با در نظر گرفتن موقعیت نیروها در شرایطی مشخص، کاملاً مناسب و حتی ضروری باشد. اما نکته مهم این است که امروزه ترور نه به هیچ وجه بمثابه عملیات یک ارتش در میدان، عملیاتی در ارتباط نزدیک و یکپارچه شده با کل سیستم مبارزاتی، بلکه به عنوان یک شکل مستقل حملۀ گاه به گاهِ نامربوط به هر ارتشی پیشنهاد می گردد. بدون یک نهاد مرکزی و در حالتی که تشکیلات انقلابی محلی ضعیف هستند، ترور نمی تواند چیز دیگری غیر از آنچه اشاره شد باشد. به همین دلیل، قاطعانه اعلام می داریم که این شیوۀ مبارزه تحت شرایط کنونی، بی جا و بی مورد است؛ فعالترین مبارزین را از وظیفۀ واقعی شان، وظیفه‌ای که از نقطه نظر منافع جنبش بمثابه یک کل بیشترین اهمیت را دارد، منحرف می کند؛ و بجای اغتشاش سازمانی نیروهای حکومت، باعث اغتشاش سازمانی نیروهای انقلاب می گردد. کافیست فقط حوادث اخیر را به یاد بیاوریم. جلوی چشم‌هایمان تودۀ وسیع کارگران و «مردم عادی» شهرها به مبارزه روی آوردند، در حالیکه انقلابیون فاقد یک ستاد رهبری کننده و سازمان دهنده بودند. آیا تحت چنین شرایطی این خطر موجود نیست که با روی آوردن پر انرژی ترین انقلابیون به ترور، آن دسته‌های مبارزی که تنها به آنها می توان جداً اتکا داشت، ضعیف گردند؟ آیا این خطر موجود نیست که ارتباط سازمانهای انقلابی با توده‌های پراکندۀ ناراضی، معترض و مایل به مبارزه، که دقیقاً بخاطر پراکندگی شان ضعیف هستند، قطع شود؟ در حالیکه این ارتباط یگانه ضامن پیروزی ماست. ما این فکر را به خود راه نمی دهیم که منکر اهمیت عملیات قهرمانانۀ فردی باشیم، اما این وظیفۀ ماست که با تمام نیرو، علیه سرمست ترور شدن و ترور را به عنوان مهم ترین و اصلی ترین وسیلۀ مبارزه دیدن، چیزی که اکنون خیلی‌ها بدان تمایلی قوی نشان می دهند، هشدار دهیم. ترور هرگز نمی تواند یک عملیات نظامی منظم باشد؛ در بهترین حالات خود، ترور فقط می تواند بمثابه یکی از شیوه‌های بکار گرفته شده در حملۀ تعیین کننده خدمت کند. ولی آیا در لحظۀ کنونی ما می توانیم مردم را برای چنین حملۀ تعیین کننده‌ای فراخوانیم؟ ظاهراً رابوچیه دئیلو فکر می کند که می توانیم. به هر حال، بانگ می زند «ستونهای تهاجمی تشکیل دهید!» اما این باز هم بیشتر ناشی از شور و شوق است و نه استدلال. بدنۀ اصلی نیروهای نظامی ما از داوطلبان و شورشیان تشکیل شده است. ما فقط تعداد کمی واحدهای کوچک از سربازان منظم داریم و خود اینها هنوز حتی بسیج نشده‌اند؛ با هم ارتباط ندارند و تربیت نشده‌اند که هر نوعی از ستون را بسازند، تا چه رسد به ستونهای تهاجمی. برای هر کس که توان درک شرایط عمومی مبارزۀ ما را دارد و در هر «چرخش» مسیر تاریخی حوادث به فکر آنهاست باید روشن باشد که تحت چنین شرایطی، شعار فعلی ما باید نه «پیش به سوی حمله»، بلکه «دژ دشمن را محاصره کنید» باشد. به بیان دیگر، وظیفۀ فوری حزب ما نه احضار کردن تمام نیروهای موجود برای حمله همین حالا، بلکه باید فراخواندن به تشکیل یک سازمان انقلابی قادر به متحد کردن همۀ نیروها و هدایت جنبش در عمل واقعی و نه فقط اسماً باشد، یعنی سازمانی که باید همیشه برای پشتیبانی از هر اعتراض و طغیانی آماده بوده و از آن برای ساختن و تقویت نیروهای رزمنده که برای مبارزۀ تعیین کننده مناسب باشند استفاده نماید.

درسهای حوادث فوریه و مارس[۶]، به حدی مؤثر بودند که اکنون محتمل نیست که این نتیجه با هیچ مخالفت اصولی مواجه شود. اما چیزی که ما در لحظۀ حاضر احتیاج داریم نه حل مسئلۀ از نظر اصول، بلکه حلی عملی است. ما باید نه تنها در مورد ماهیت سازمانی که مورد نیاز است و هدف دقیق آن نظر روشنی داشته باشیم، بلکه لازم است فوراً چنان نقشۀ دقیقی برای سازمان طراحی کنیم تا کار تشکیل آن از همۀ جهات بتواند آغاز شود. نظر به اهمیت مبرم مسئله، ما تصمیم داریم از جانب خود نقشه‌ای را به رفقا تقدیم کنیم که در رساله‌ای که برای چاپ آماده می شود مفصل تر شرح داده شده است[۷].

ما معتقدیم که نقطۀ حرکت فعالیت ما، اولین گام برای ایجاد تشکیلات مورد نظر، یا می توانیم بگوییم سررشته‌ای که اگر دنبال شود ما را قادر می سازد تا این سازمان را مستمراً پیشرفت داده و بر عمق و وسعت آن بیافزاییم، بنیان گذاری یک روزنامۀ سیاسی برای سراسر روسیه است. یک روزنامه چیزی است که ما بیش از هر چیز به آن نیازمندیم؛ بدون آن ما نمی توانیم بطور عام وظیفۀ اصلی و دائمی سوسیال - دمکراسی که تبلیغ و ترویج همه جانبه و استوار بر اصول است و بطور خاص وظیفۀ مبرم لحظه را، هنگامی که علاقه به سیاست و مسائل سوسیالیسم در بین وسیع ترین اقشار مردم بیدار شده است، انجام دهیم. هرگز به اندازۀ امروز این احتیاج اینقدر شدید احساس نشده است که تبلیغات پراکنده به شکل اقدامات فردی، اعلامیه‌های محلی، جزوه‌ها و غیره، به وسیلۀ تبلیغات عمومی و نظام مند که تنها می تواند به کمک مطبوعات منظم دوره‌ای انجام شود، تقویت گردد. بدون اغراق می توان گفت که تناوب و نظمی که روزنامه با آن چاپ (و پخش) می شود می تواند معیار دقیقی باشد برای اینکه چگونه اصلی ترین و ضروری ترین بخش فعالیت‌های مبارزاتی مان توسعه می یابد. بعلاوه، روزنامۀ ما باید برای سراسر روسیه باشد. اگر ما موفق نشویم، و تا زمانی که موفق نشویم، فعالیت‌هایمان را برای تأثیرگذاری بر مردم و دولت به وسیلۀ مطالب چاپی ترکیب کنیم، این اتوپیایی خواهد بود که به ترکیب چیزهای دیگری که پیچیده تر و مشکل تر، ولی همچنین تعیین کننده تر برای اعمال تأثیر هستند، فکر کنیم. قبل از هر چیز، جنبش ما از ضعف ایدئولوژیک رنج می برد، همچنین از ضعف‌های عملی و سازماندهی، از حالت پراکندگی، از اینکه اکثریت بزرگ سوسیال - دمکراتها تقریباً بطور کامل در کارهای محلی غوطه ور هستند، امری که چشم انداز آنها را محدود می کند، دامنۀ فعالیت‌هایشان، مهارت شان در حفظ پنهان کاری و آمادگی را محدود می کند. دقیقاً در این حالت پراکندگی است که باید به دنبال عمیق ترین ریشه‌های بی ثباتی و تزلزل‌هایی که در بالا ذکر شدند گشت. اولین قدم در جهت از بین بردن این کمبود و تبدیل جنبش‌های محلی مختلف به یک جنبش واحد سراسری روسیه، باید بنیان گذاری یک روزنامۀ سراسری باشد. در انتها، ما حتماً به یک روزنامۀ سیاسی احتیاج داریم. بدون یک ارگان سیاسی، نمی توان در اروپای امروزی جنبشی را تصور کرد که شایستۀ نام سیاسی باشد. بدون داشتن چنین ارگانی انجام وظیفۀ ما مبنی بر متمرکز نمودن تمام عناصر نارضایتی و اعتراض سیاسی، و از این طریق حیات بخشیدن به جنبش انقلابی پرولتاریا مطلقاً ناممکن است. ما اولین قدم را برداشته‌ایم، در بین طبقۀ کارگر اشتیاقی برای افشاگری «اقتصادی» و کارخانه‌ای را برانگیخته‌ایم؛ حالا باید قدم بعدی را برداریم، یعنی در تمام اقشار مردم که اندکی آگاهی سیاسی دارند، اشتیاقی برای افشاگری سیاسی را برانگیزیم. نباید از این واقعیت که صدای افشاگری سیاسی امروز اینقدر ضعیف، کم و مردد است ناامید شویم. دلیل آن به هیچ وجه تسلیم شدن جمعی به استبداد پلیسی نیست، بلکه این است که افرادی که توانایی و آمادگی آنرا دارند تا افشاگری کنند، دارای تریبونی نیستند تا از آن صحبت کنند، هیچ شنوندۀ مشتاق و امیدوارکننده‌ای وجود ندارد، آنها هیچ جا در بین مردم آن نیرویی را نمی یابند که ارزش آن را داشته باشد تا دادخواهی اش علیه «قدرقدرتی» حکومت روسیه را هدایت کنند. اما اینک تمام اینها با سرعت زیادی تغییر می کند. چنین نیرویی وجود دارد – این نیرو پرولتاریای انقلابی است که آمادگی خود را، نه فقط برای گوش دادن و حمایت از دعوت برای شرکت در مبارزۀ سیاسی، بلکه برای درگیر شدن شجاعانه در نبرد نشان داده. این امکان اکنون دیگر برای ما موجود است که تریبونی فراهم کنیم تا افشاگری سراسری علیه دولت تزاری به وسیلۀ آن انجام شود و وظیفه مان است که چنین کنیم. آن تریبون باید یک روزنامۀ سوسیال - دمکرات باشد. برخلاف دیگر طبقات و اقشار جامعۀ روسیه، طبقۀ کارگر علاقۀ دائمی به کسب دانش سیاسی نشان می دهد و تقاضای پیوسته و وسیعی (نه فقط در دوره‌های ناآرامی شدید) برای مطبوعات غیرقانونی ابراز می دارد. هنگامی که چنین تقاضای توده‌ای آشکار است، هنگامی که تربیت رهبران مجرب انقلابی شروع شده است و هنگامی که تمرکز طبقۀ کارگر در مناطق کارگری شهرهای بزرگ و در سکونتگاه‌ها و اجتماعات کارخانه‌ای، عملاً آن را در کنترل موقعیت قرار می دهد، بنیان گذاری یک روزنامۀ سیاسی برای پرولتاریا کاملاً امکان پذیر است. روزنامه به وسیلۀ پرولتاریا به خرده بورژوازی شهری، صنعتگران دستی روستایی و دهقانان می رسد و بدین طریق تبدیل به یک روزنامۀ سیاسی مردمی می شود.

با این حال، نقش روزنامه به هیچ وجه فقط به پخش ایده‌ها، به تربیت سیاسی و جذب متحدان سیاسی محدود نمی شود. روزنامه فقط یک مروج جمعی و مبلغ جمعی نیست، بلکه سازمان دهندۀ جمعی نیز می باشد. از این حیث آنرا می توان با چوب بستی در اطراف عمارت در حال ساختمان مقایسه نمود که طرح عمارت را نشان می دهد و رابطه بین سازندگان را تسهیل می کند، آنها را قادر می سازد تا کار را تقسیم نموده و نتایج مشترک حاصله توسط کار متشکل شان را ببینند. با کمک روزنامه و از طریق آن، یک سازمان دائمی بطور طبیعی شکل خواهد گرفت که نه تنها درگیر کار محلی، بلکه درگیر کار منظم عمومی نیز خواهد شد و اعضایش را تربیت می کند تا حوادث سیاسی را با دقت تعقیب نمایند، اهمیت و تأثیر آنها بر اقشار مختلف مردم را ارزیابی کرده و روشهای مؤثری را برای حزب انقلابی جهت تأثیر گذاشتن بر آن حوادث تدوین نمایند. وظایف فنی کار تأمین منظم وسایل چاپ برای روزنامه و توزیع منظم آن، شبکه‌ای از مأموران محلی حزب متحد را ضروری می سازد که مرتباً با هم در تماس باشند، از وضع عمومی امور آگاهی داشته باشند، به انجام منظم عملکردهای دقیق شان در کار سرتاسری روسیه عادت کنند و توانایی شان را در سازماندهی اقدامات انقلابی گوناگون بیازمایند. این شبکه از مأموران{۱} ، استخوان بندی آنچنان سازمانی را تشکیل می دهند که ما بدان احتیاج داریم – به اندازۀ کافی بزرگ تا کل کشور را دربر گیرد؛ به اندازۀ کافی وسیع و همه جانبه که بتواند یک تقسیم کار دقیق و اکیدی را اجرا کند؛ به اندازۀ کافی محکم تا بتواند تحت هر شرایطی، در تمام «چرخش‌های ناگهانی» و در مواجهه با تمام اتفاقات، فعالیت خودش را بطور پیوسته انجام دهد؛ به اندازۀ کافی انعطاف پذیر تا بتواند از یک طرف از نبرد آشکار با دشمن که از لحاظ نیرو تفوق کامل دارد و زمانی که دشمن تمام قوایش را در یک نقطه جمع نموده، اجتناب کرده و با این حال، از طرف دیگر، از عدم چالاکی دشمن استفاده و در مکان و زمانی که از همه کمتر انتظارش را دارد به او حمله کند. امروز ما با وظیفۀ نسبتاً آسان پشتیبانی از تظاهرات دانشجویی در خیابانهای شهرهای بزرگ مواجهیم؛ فردا احتمالاً وظیفۀ سنگین تری را برعهده خواهیم داشت، مثلاً، پشتیبانی از جنبش بیکاران یک ناحیۀ مشخص، پس فردا باید آماده باشیم تا در یک شورش دهقانی، نقشی انقلابی ایفا کنیم. امروز ما باید از موقعیت سیاسی وخیمی که از کارزار دولت علیه زمستوو برمی خیزد استفاده کنیم؛ فردا شاید مجبور باشیم از خشم مردم علیه این یا آن باشی بوزوق{۲} وحشی شدۀ تزاریست پشتیبانی کنیم و به وسیلۀ تحریم، تظاهرات اعتراضی و غیره کمک کنیم، تا به او آنچنان درس عبرتی داده شود که مجبور به عقب نشینی آشکار گردد. یک چنین درجه‌ای از آمادگی مبارزاتی، تنها به وسیلۀ فعالیت مداوم نیروهای منظم امکان پذیر است. اگر ما نیروهایمان را برای انتشار یک روزنامۀ مشترک پیوند دهیم، این کار نه تنها ماهرترین مبلغین، بلکه تواناترین سازمان دهندگان، مستعدترین رهبران سیاسی حزب را که قادرند در زمان مناسب شعار مبارزۀ تعیین کننده را سر دهند و آن مبارزه را رهبری نمایند تربیت کرده و به جلوی صحنه خواهد آورد.

در آخر چند کلمه‌ای برای جلوگیری از سوء تفاهم احتمالی اضافه می کنیم. ما پیوسته از تدارک منظم و با نقشه حرف زدیم، اما به هیچ وجه قصد نداشتیم اینطور القا کنیم که اتوکراسی تنها می تواند به وسیلۀ محاصرۀ منظم یا یک حملۀ سازمان یافته سرنگون شود. چنین دیدگاهی، جزم اندیشانه و بی معنی خواهد بود. برعکس، کاملاً ممکن است و از نظر تاریخی احتمال بسیار بیشتری دارد که اتوکراسی در اثر ضربۀ یکی از انفجارهای ناگهانی یا مشکلات پیش بینی نشدۀ سیاسی که آن را دائماً از تمام جهات تهدید می کنند، سرنگون شود. اما هیچ حزب سیاسی که می خواهد از قماربازی‌های ماجراجویانه پرهیز کند نمی تواند فعالیت‌های خود را برمبنای انتظار برای چنین انفجارها و مشکلاتی پایه گذاری کند. ما باید راه خودمان را در پیش گیریم و کار منظم خودمان را بطور استوار انجام دهیم، و هر چقدر کمتر بر حوادث غیرمترقبه حساب کنیم، احتمال اینکه توسط «چرخش‌های تاریخی» غافلگیر شویم کمتر است.


نوشته شده در مه ۱۹۰۱
انتشار در ایسکرا، شمارۀ ۴
انتشار بر طبق متن ایسکرا
مجموعه آثار لنین، جلد ۵


توضیحات

{۱} این کاملاً واضح است که این مأموران تنها در ارتباط نزدیک با کمیته‌های محلی (گروهها، محافل مطالعاتی) حزب ما می توانند با موفقیت کار کنند. بطور کلی، واضح است که تمام طرحی که ما ارائه می دهیم زمانی می تواند پیاده شود که مورد حمایت فعالانۀ کمیته‌هایی قرار گیرد که مکرراً جهت متحد ساختن حزب تلاش کرده‌اند و مطمئن هستیم که به این اتحاد دست خواهند یافت – اگر امروز نه، فردا، اگر از یک طریق نه، از طریق دیگری.

{۲} bashi-bazouk – سرباز نامنظم ارتش عثمانی. در اینجا منظور مقامات مستبد و قانون شکن دولتی است. – مترجم.

[۱] «از چه باید آغاز کرد؟» در ایسکرا منتشر شد و توسط سازمانهای محلی سوسیال - دمکرات بمثابه جزوه‌ای مجزا نیز منتشر گشت. اتحادیۀ سوسیال - دمکرات سیبری ۵۰۰۰ نسخه از این جزوه را چاپ و در سیبری توزیع نمود. این جزوه همچنین در سامارا، تامبوف، نیژنی - نووگورود و دیگر شهرهای روسیه توزیع شد.

[۲] رابوچیه دئیلو Rabocheye Dyelo (هدف کارگری) – مجلۀ ارگان اکونومیست‌ها بود. این مجله توسط اتحادیۀ سوسیال - دمکراتهای روسیه در خارجه از آوریل ۱۸۹۹ تا فوریۀ سال ۱۹۰۲ در ژنو انتشار می یافت.

[۳] لیستوک رابوچیه دئیلو Listok Rabochevo Dyela (ضمیمۀ رابوچیه دئیلو) – بین ژوئن تا ژوئیۀ ۱۹۰۱ هشت شماره از آن در ژنو منتشر شد.

[۴] رابوچایا میسل Rabochaya Mysl (تفکر کارگری) – نشریۀ اکونومیستی که ارگان اتحادیۀ سوسیال - دمکراتهای روسیه در خارجه بود و بین اکتبر ۱۸۹۷ تا دسامبر ۱۹۰۲ انتشار می یافت.

[۵] در اینجا استناد به مقالۀ «وظایف فوری جنبش ما» است که در شمارۀ ۱ ایسکرا در دسامبر ۱۹۰۰ انتشار یافته بود. (مراجعه نمایید به جلد ۴ از مجموعه آثار لنین، صفحات ۷۱-۳۶۶)

[۶] این عبارت به اقدامات انقلابی دانشجویان و کارگران – تظاهرات سیاسی، میتینگ‌ها و اعتصابات – که در فوریه و مارس سال ۱۹۰۱ در سن پترزبورگ، مسکو، کییف، خارکوف، کازان، یاروسلاول، ورشو، بیاویستوک، تومسک، اودسا و دیگر شهرهای روسیه اتفاق افتادند اشاره دارد.

جنبش دانشجویی ۰۱-۱۹۰۰، که با مطالبات آکادمیک آغاز شد، خصلت اقدام انقلابی علیه سیاست ارتجاعی اتوکراسی را به خود گرفت؛ توسط کارگران پیشرو مورد حمایت قرار گرفت و در میان همۀ اقشار جامعۀ روسیه واکنش برانگیخت. علت بلاواسطۀ تظاهرات و اعتصابات در فوریه و مارس ۱۹۰۱ احضار ۱۸۳ دانشجوی دانشگاه کییف به ارتش بمثابه اقدامی تنبیهی به دلیل مشارکت آنها در یک میتینگ دانشجویی بود (مراجعه نمایید به جلد ۴ از مجموعه آثار لنین، صفحات ۱۹-۴۱۴). دولت دست به حمله‌ای خشمگینانه به شرکت کنندگان در اقدامات انقلابی زد؛ پلیس و قزاق‌ها تظاهرات‌ها را برهم زدند و به شرکت کنندگان یورش بردند؛ صدها دانشجو دستگیر و از دانشگاهها اخراج شدند. در ۴(۱۷) مارس ۱۹۰۱، تظاهرات در میدان مقابل کلیسای جامع کازان در سن پترزبورگ با بی رحمی خاصی برهم زده شد. حوادث فوریه - مارس علامت اوج گیری انقلابی در روسیه بودند؛ شرکت کارگران در جنبش تحت شعارهای سیاسی اهمیت زیادی داشت.

[۷] اشاره است به کتاب لنین «چه باید کرد؟ مسائل مبرم جنبش ما». (مراجعه نمایید به جلد پنجم از مجموعه آثار لنین، صفحات ۵۲۹-۳۴۷).

- مترجم: جواد راستی‌پور
- انتشار بدون مقابله و تصحیح ۲۰۲۳/۶/۳۰


lenin.public-archive.net #L1058fa2.html