Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
Audio   دستنوشته

درباره مقدرات و دورنماى کميته سازمانده
چند ملاحظه خيرانديشانه



رفقاى کميته رهبرى، با درود.

با توجه به اينکه از اين پس نقش و وظيفه مستقيمى در رابطه با جنبه‌هاى تشکيلاتى فعاليت ک.س بر عهده من نيست و با توجه به اختلاف نظرهايى که در آخرين جلسه‌مان (١١ فوريه) بر سر شيوه نگرش به گذشته و يا احتمالا آينده ک.س بچشم ميخورد، لازم ميدانم برخى ملاحظات درباره سبک کار آتى ک.س را به اطلاع شما برسانم.

ک.س بعنوان کميته مسئول سازماندهى نيروهاى از هم گسيخته کومه‌له و ا.م.ک. در شهرهاى ايران تشکيل شده. قبل از تشکيل حزب اين کميته اساسا بر ايجاد نوعى سلولهاى سازمانى بر مبناى اعزام افراد آموزش‌ديده (با بحثهاى سبک کار) - يعنى بازآموزى و تجديد سازمان فعالين جان‌ بدر بُرده - خم شد. فعاليت ک.س دامنه محدودى داشت و براى فعاليت ميبايست ا.م.ک. و کومه‌له عناصرى را به آن معرفى کنند. با تشکيل حزب، ک.س در نقش خود ابقاء شد، بى آنکه تعريف مجددى از وظايف و دامنه عمل آن بدست داده شود. تنها بحث جدى در د.س يا پيرامون آن (در سطح پايه‌اى) در مورد سبک کار سازماندهى ما در شهرها که مستقيما به عملکرد ک.س مربوط ميشد، شايد صحبت چند ساعته من قبل از جنگ آلان باشد که در آن ميان دو نوع فعاليت تفاوت گذاشته بوديم. اول فعاليت سازمانيافته تشکيلاتى بر مبناى حوزه‌هاى منفصل و دوم سازماندهى تبليغ و ترويج گسترده از طريق راديو و خارج کشور، که على‌الظاهر مورد اول به وظايف ک.س تعبير ميشد. رابطه ميان اين دو دسته وظيفه هم بحث شد و اين بحثها، بى آنکه مرجع رسمى‌اى (مثلا د.س) درباره آن رسما تصميم بگيرد مبناى فعاليت بعدى ما قرار گرفت.

با تشکيل راديو حزب و آغاز تأثيرگذارى آن بر فعالين و هواداران در شهرها، به تدريج سيل روزافزونى از نامه‌ها و طبعا درخواستهاى ارتباط‌گيرى، بطرف ما سرازير شد. شبکه آدرسهاى مخفى خارج بدوا براى اتصال ک.س به فعالين سازمانيافته در شهر ايجاد شده بود و بار نسبتا کمى از نامه‌ها را حمل ميکرد. اما بتدريج آدرسهاى علنى و رهنمودهاى عمومى ما به هواداران موجب دريافت نامه‌هاى بمراتب بيشترى شد. دامنه اتفاقاتى که در رابطه با ما در شهرها روى ميداد بسرعت رو به گسترش گذاشت بى آنکه اولا وظايف و دورنماى کار ک.س مورد بررسى مجدد و جدى قرار بگيرد و ثانيا، بدون اينکه تلاش جدى‌اى براى يک کاسه کردن هدايت کليه ابزارهاى فعاليت ما در رابطه با شهرها يعنى راديو، کمونيست و ک.س صورت بگيرد. در طول اين دوره نظرات تشکيلاتى ما عمدتا در کمونيست و تا حدودى در راديو (از طريق مصاحبه‌ها) باز ميشود. ارگان راديو به ابزار مؤثر بسيج و جلب هواداران تبديل ميشود و ک.س در اين ميان با مجموعه زيادى از تماسها روبرو ميشود و بطور ناگزير و عکس‌العملى دامنه عمل خود را گسترش ميدهد، بى آنکه وظيفه بيابد تا دامنه عمل خود را تا در بر گرفتن تمام اقداماتى که بايد در اين زمينه انجام شود گسترش دهد. در نتيجه بخش مهمى از کارهاى ما يا بدون صاحب ميماند يا باز بطور خودبخودى و عکس‌العملى توسط ارگانهاى ديگر (کمونيست و راديو) و با کمترين ارتباط ارگانيک با ک.س، بر عهده گرفته ميشود.

امروز ما ظاهرا در نقطه تجديد تعريف وظايف ک.س هستيم. روى کاغذ ميتوان يک ارگان را بر مبناى اساسنامه و يا اصول مديريت به هر نحو که لازم باشد تعريف کرد. اما تنها يک ديدگاه جامد ميتواند مسأله را به اين چهارچوب منحصر کند و به آن روندها و گرايشاتى که در گذشته عواقب زيانبارى داشته‌اند و يا در آينده موجب اشکالات در کار آن ارگان و بطو اخص مسخ مضمون سياسى فعاليت آن خواهند شد و نيز به ترکيب کادرها و امکانات موجود بى‌توجهى نشان دهد. اين روندها و محدوديتها کدامند:

١- گرايش عمومى حزب ما و از جمله ک.س، به جايگزين کردن کارهاى جارى روزمره و "ملموس" بجاى کار سياسى عميق و هدفمند و مورد نياز. اين تقريبا اِشکال تمام کميته‌هاى ما و از جمله ک.س است. اين يک ضعف ارگانيک حزب ماست که دواى آن نه در اين ارگانها، بلکه اساسا در فعال شدن سياسى-تئوريک رهبرى و نظارت و هدايت سياسى ارگانها توسط رهبرى است. اما اين فعلا به هر حال يک روند واقعى است. اصطلاح "ک.س خيلى کار دارد" و "نيرو ميخواهد" و غيره، وقتى در پرتو اين واقعيت بررسى شود که ک.س (لااقل تا اين اواخر بطور شديد و هنوز بطور جدى) به فعاليت خود مضمونى سياسى نداده است (استنتاج کنکرت‌تر از تئورى عمومى تشکيلات و زواياى متنوع کار تشکيلاتى، استفاده از ماتريال سياسى تئوريک و سبک کارى موجود براى فرموله کردن اهداف و مراحل فعاليت خود، تدقيق گامهاى آتى بر مبناى تحليل سياسى و غيره) خود گواه روند و گرايش موجود در اين کميته است. ک.س (و نه فقط دستياران و منشى‌هاى آن) "خيلى کار دارند". اما از لحاظ سياسى کار زيادى تحويل نداده‌اند، پس محتوا و مشغله کميته اصلى سازمانى ما و نوع اين "خيلى کار" را ميتوان از همين مقايسه ساده حدس زد.

٢- گفته ميشود، چرا اين وظايف (سياسى) را براى اين ارگان تعريف نکرديد، اگر ميکرديد ميکردند. اين تعريف زنده کارمندمآبى و روحيه بوروکراتيک است. براى انسانهاى سياسى در يک کميته تشکيلاتى با وظيفه تجديد سازمان فعاليت در شهر (يعنى يک کار تئوريک-سياسى-تشکيلاتى)، آنهم تحت فشار نظرى بحث سبک کار منفصل و مقالات کمونيست که ظاهرا براى همه کس غير از خود ما تازگى دارد و بحث برانگيز است، ذکر همين نکته "هدايت سياسى" در شرح وظايف کميته بايد کافى باشد. چرا براى دريافت تحليلهاى تشکيلاتى و سبک کارى، دريافت اخبار و تفسير آنها، براى در جريان قرار گرفتن با معضلات سياسى و عملى فعالين حزبى، د.س بايد به يک کميته اصلى حزبى که اساسا اينکاره است، ابلاغ ١، ٢، ٣ و ٤ صادر کند؟ چرا براى آنکه ک.س هم، لااقل مانند فلان حوزه تشکيلاتى در شهر، نظرش را راجع به مقالات کمونيست بدهد (مقالاتى که دارد مضمون کار ک.س را تعيين ميکند)، بايد دستورالعمل و هشدار صادر کرد؟ توجه کنيد که منظور من طرح انتقاد نيست (چون مسأله بيشتر از اينها عموميت دارد که بتوان اين يا آن کميته و يا فرد را بابت آن انتقاد کرد) بلکه تذکر به وجود گرايش واقعا موجودى در حزب ما براى جايگزين کردن کار تشکيلاتى و کار اجرايى بجاى کار سياسى و سياست و کناره‌گيرى از اين دومى است.

٣- مسأله ترکيب ک.س در آخرين صحبت خودم با رفقاى ک.س که طى آن درباره ضرورت توجه ک.س به کار سياسى و شرکت در متابوليسم سياست‌گذارى حزب (بويژه در زمينه تشکيلات) صحبت کرديم، خود رفقا به ضعف ترکيب خود لااقل از اين لحاظ اشاره کردند و نبود رفيق ايرج را يکى از عوامل نامساعد کنونى ميدانستند. هر چند من شخصا اين حرف را چندان قبول ندارم، يعنى معتقدم ترکيب رفقا قاعدتا بايد کافى باشد (براى مثال توجه شما را به دخالت رفيق بهروز در بحث کميته‌هاى کارخانه جلب ميکنم)، اما به هر حال بطور ايستا و در صورت عدم تحول جدى در مناسبات ک.س با د.س و هـ.ت و رابطه سياسى قويترى ميان اين ارگانها، احتمال چرخش بسمت کار ادارى در اين ترکيب کم نيست. به اين موضوع هم بايد توجه داشت که من به سهم خودم نقش دخالتهاى سياسى د.س و رهبرى و نشستهاى سياسى مشترک با ک.س را در اين ميان تعيين کننده ميدانم.


به اين ترتيب از تعريف مجدد وظايف ک.س مسأله از دو حال خارج نيست: يا بايد ک.س را به ارگانى جامع براى سازماندهى و هدايت مجموعه فعاليت ما در شهرها و در رابطه با شهرها تبديل کرد، که در اين حالت وظايف سياسى و عملى گسترده و جدى‌اى بر دوش آن قرار ميگيرد (ابتکار عمل و يا لااقل همراهى و همفکرى در امر بسط و تدقيق تئورى تشکيلات و تحليل تئوريک نيازها و دورنماى تشکيلاتى ما، استفاده فعال از راديو و کمونيست براى امر هدايت فعالين، پاسخگو بودن به نيازهاى هدايت و سازماندهى فعالين حزبى و هواداران على‌العموم هر دو، ابتکار در امر گسترش ارتباطات فنى با فعالين، نظارت بر ارسال نشريان ريز و غيره) در چنين صورتى ترکيب تشکيل‌دهنده ک.س و همينطور دستياران آن بايد بطور جدى تقويت شود. و يا اينکه ک.س بايد وظايف معيّن و تعريف شده‌اى را در مجموعه فعاليتهاى ما در رابطه با شهرها بر عهده بگيرد (مثلا هدايت فعالين سازمانيافته، گسترش شبکه به معنى اخص حزبى و ارتقاء سطح ارتباطات و فعاليت عملى اين شبکه بعلاوه تنظيم رهنمودهاى کلى درباره هواداران و غيره) و بخشهاى ديگر (جنبه‌هاى تئوريک، آموزش سراسرى فعالين، تحليل مسائل تشکيلاتى، رفع ابهامات سياسى، ايجاد ارگانهاى جديد و نيز نظارت و هدايت و فعاليت راديو) به اَشکال ديگرى توسط خود رهبرى سازمان داده شود. بعبارت ديگر رهبرى رأسا مسئوليت فعاليت ما در شهرها را بر عهده بگيرد و ک.س يک ارگان و يک ابزار رهبرى بشمار آيد. من راه اصولى سومى نميبينم. اما راه غير اصولى و غير واقعبينانه سومى هست که به آن اشاره ميکنم:

ميتوان بدون توجه به روندها و گرايشات موجود، بر حجم پوشه و پرونده‌هاى ک.س و تعداد ارباب رجوع آن افزود. کارهاى خُرد و ريز و ديرفرجام و کم‌راندمان زيادى به آن سپرد، ميتوان واحدهاى خدماتى متعددى را تحت اتوريته آن قرار داد و به اين ترتيب بر "اهميت" ک.س افزود و يا خيال آن را از بابت نظارت جامع‌اش بر هر آنچه به شهر مربوط است، تخت کرد، بى آنکه مضمون فعاليت ک.س را تا حد ارگان جامع و احاطه‌دار حالت اول ارتقاء داد. افزايش بر حجم کار ادارى و خدماتى ک.س در چنين حالتى دقيقا نسخه‌اى براى تشديد روندهاى نادرست پيشين و مُشوّقى براى دور کردن بيشتر اين کميته از سياست خواهد بود. اگر ک.س قرار است سياسى شود بنابراين يا بايد الاهمّ و فى‌الاهمّ بکند و يا از نظر ترکيب و بخشها تا بعد به نحوى تقويت شود که مجموعه زيادى از مسائل آرشيو، بايگانى، دادن خدمات و اطلاعات به هـ.ت و د.س، تنظيم پيامها و غيره در سطحى پايين‌تر از خود کميته سازمانده (مثلا توسط يک زيرکميته سازمانده) جواب قطعى خود را بگيرد. در غير اين صورت "کارهاى" جديد ک.س معادل مشغله‌هاى جديدى براى اعضاى کميته خواهد بود.

اين در واقع هسته اصلى ملاحظات من است. واضح است که کسى با نقشه خرده‌کار کردن ک.س به سراغ آن نخواهد رفت. اما مسأله اساسى بر سر اين است که تنها راه اجتناب عملى از اين عاقبت، تشخيص اين روندها و گرايشات و اين ضعفها بدور از هر گونه يکجانبه نگرى است.


اميدوارم موفق باشيد
نادر ١٣ فوريه ١٩٨٥

رونوشت به اعضاى د.س (شامل رفيق ابراهيم)


hekmat.public-archive.net #4041fa.html