اطلاعيه مطبوعاتى

رضا مقدم حزب کمونيست کارگرى ايران را ترک کرد


در تاريخ هشتم آوريل به کميته مرکزى حزب کمونيست کارگرى ايران رسما اطلاع دادم که اين حزب را ترک مى کنم.

از آنجا که يکى از چهار تن بنيانگذاران اين حزب در تاريخ ٣٠ نوامبر ١٩٩١ بودم، انتشار عمومى اطلاعيه حاضر را لازم مى دانم.

حزب کمونيست کارگرى ايران بر مبناى يک درک بنيادى شکل گرفت که مارکسيسم صرفا تبيين نظرى اهداف و شيوه هاى حرکت ناگزير و هميشه موجود طبقه کارگر عليه نظام سرمايه دارى است. آنچه که تحت نام مارکسيسم و کمونيسم در ايران وجود داشته چيزى جز جنبش طبقات غير کارگر نبوده است. و بنابراين تلاش براى ايجاد حزب سوسياليستى کارگرى بيش از هر مرزبندى فکرى و برنامه اى، محتاج يک انتقال طبقاتى است.

اين حزب در شرايطى تشکيل شد که پروسه فروپاشى بلوک شوروى دستمايه يک تعرض عظيم جهانى در همه عرصه هاى نظرى، سياسى، اقتصادى عليه طبقه کارگر و تفکر سوسياليستى شده بود. حزب بر اين واقعيت آگاه بود و اعلام کرد که در چنين شرايطى تنها فرصت کوتاه معينى براى انجام اين انتقال طبقاتى، براى تبديل به حزب حرکت سوسياليستى کارگران، در اختيار دارد، و چنانچه در اين کار موفق نشود به فرقه اى در کنار فرقه هاى غير کارگرى چپ تاکنونى موجود بدل خواهد شد که هويتش را تنها در مرزبندى هاى برنامه اى و تاکتيکى بايد جستجو کرد و نه در يک هويت طبقاتى متفاوت.

حزب کمونيست کارگرى ايران در انجام اين کار شکست خورد.

اذعان به شکست، اگر چه از زاويه منافع تشکيلاتى ممکن است به تضعيف و پراکندگى منجر شود، اما از نظر منافع طبقه کارگر نخستين پيش شرط تلاش مجدد براى شکل دادن به خود آگاهى و تحزب سوسياليستى در طبقه کارگر است.

مسائل و مشکلات کنونى و آينده اين حزب را ابدا نمى توان در خود بررسى کرد. اينها همه عوارض و پى آمدهاى معضلى بمراتب عميق تر است و آن شکست در انجام يک انتقال طبقاتى است. راه غلبه بر اين مشکلات نيز نه در کشف مجدد اين يا آن حکم تئوريک است، و نه بطرق اولى در بدعت گذارى نظرى و عملى است. تنها راه گفتن صريح حقيقت و از نو آغاز کردن است.

مى دانم که اين اقدام من با دو دسته واکنش انتقادى مواجه ميشود. اول آنها که اعتراف به شکست را دستاويزى براى تخطئه اولين تلاش براى تحزب سوسياليستى در طبقه کارگر مى کنند و کلا اعتقاد به حرکت عينى سوسياليستى کارگران را نفى مى کنند. در برابر اين دسته از انتقادات از قبل بايد بگويم که گرايش سوسياليستى در طبقه کارگر در ظرف دويست سال تاريخ جهانى خود شکستهاى چنان سهمگينى را متحمل شده است که تلاش معينى که من نيز در آن سهيم بودم در بهترين حالت شايد تنها يک پانويس کوتاهى در اين تاريخ باشد. اگر کسى قصد تخطئه حرکت سوسياليستى کارگرى را دارد، در اوضاع فعلى جهان دستاويز کم نخواهد آورد.

واکنش انتقادى دوم خواهد کوشيد اقدام مرا تحليلهاى روانکاوانه کند تا در اصل حرفم، که عدم موفقيت حزب در تحقق فلسفه وجودى اى که خود براى خود تعيين کرده بود، نه خود تعمق کند و نه ديگران تعمق کنند.

در برابر اين دسته از انتقادات لزومى ندارد چيزى بگويم. چرا که اگر کسى يا کسانى بتوانند با خود فريبى و پنداربافى واقعيت عظيم دنياى مادى بيرون از ذهن خود را وارونه جلوه دهند، در وارونه جلوه دادن هيچ استدلالى در نخواهند ماند.

در خاتمه بايد اضافه کنم که در شرايط فعلى مبارزه براى تقويت نظرى و عملى گرايش سوسياليستى در طبقه کارگر ايران را از راه تشکيل فورى يک حزب سياسى جديد عملى نمى بينم و تلاش هاى خود را در خدمت تشکل يابى و ارتقاى خود آگاهى اين گرايش از طرق ديگرى دنبال خواهم کرد.

رضا مقدم

نهم آوريل ١٩٩٩



ضميمه اطلاعيه دفتر سياسى ١٢ آوريل ١٩٩٩

hekmat.public-archive.net #3070faZ1.html