Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

مجاهد در فاز فکاهى


با اطلاعيه اخير دفتر سياسى و کميته مرکزى مجاهدين خلق در مورد "حماسه ازدواج مسعود و مريم"، "شجره طيبه مجاهد" وارد فاز جديدى از حيات خود شده است. مرحله‌اى که جز "فاز فکاهى‌- تراژديک" نام ديگرى نميتوان به آن داد.
2
گزارش مکتوب مسعود رجوى در چندين شماره مجاهد در مورد اختلافات درون شورا به اندازه کافى همگان را با عمق کاسبکارى و بند و بست، خود بزرگ پندارى و دست کم گرفتن عقل سليم توده مردم در اين سازمان آشنا کرده بود. اطلاعيه اخير براستى و به قول خود سازمان "سقف" مجاهدين را در تمام اين عرصه‌ها به عرش اعلى رسانده است. کسى از کسى طلاق گرفته و همسر کس ديگرى شده است. اين همه هياهو براى چيست؟ مگر کسى چيزى پرسيده بود؟ چرا وقتى در تمام طول فعاليت مجاهدين، از پيشکش کردن سلاح‌ها به جمهورى اسلامى و تقاضاى شرفيابى به پيشگاه "پدر خمينى" و حمايت از پرزيدنت بنى‌صدر تا "پرواز تاريخى"، "تشکيل دولت سايه"، "ساختن آلترناتيو"، بند و بست با محافل امپرياليستى و يا حتى معاهده صلح با عراق و صدور برنامه خودمختارى کسى نه از وجود کميته مرکزى و دفتر سياسى در اين فرقه مذهبى باخبر بود و نه از ترکيب اعضاى آن چيزى شنيده بود، ناگهان براى تجديد فراش آقاى رجوى همه جماعت جمع شده‌اند و با اسم و رسم و القاب کامل جار ميزنند که با اين ازدواج موافقند؟ چرا اين سلسله طاهره اصرار دارد هر فعل و انفعال سازمانى و غير سازمانى‌اش، از به هم پاشيدن ائتلاف‌ها و گم کردن تاکتيک‌هايش تا ازدواج و طلاق مسئولين سازمان (و لابد فردا واکسيناسيون فرزندانشان) را به نام "حماسه" و "براى نخستين بار در تاريخ" به خورد مردم بدهد؟ مساله اين است که اين هياهو براى توجيه اخلاقى اين واقعه در پيشگاه کسانى است که نظير خود مجاهدين رگه‌هاى "غير اخلاقى" و "تکان دهنده"‌اى در اين ماجرا مى‌بينند. مجاهد دارد به امثال خودش جواب ميدهد و دقيقا، همانطور که در ميان خرده بورژوا جماعت رسم است، مجبور شده است "دست پيش" بگيرد. اما اين توجيه اخلاقى همانقدر عقب مانده و رقت‌آور است که رنجش اخلاقى‌اى که اين ازدواج ممکن است در "حوزه انتخابيه" داخل کشورى آقاى رجوى، يعنى مسلمين خرده بورژوا و ليبرالهاى تسبيح بدست ايجاد کرده باشد (بدون شک نه آقاى ادوارد کندى و نه "سازمان زنان حزب سانتر سوئد" اعتراض خاصى به اين ازدواج و طلاقها ندارند). ما کمونيست‌ها به سهم خود ازدواج و طلاق افراد را جزء حقوق فردى آنان ميدانيم (و براى برابرى حقوق زن با مرد در اين قلمرو و کوتاه شدن دست مذهب از دخالت در اين حقوق فردى تلاش ميکنيم). آنچه توجه ما را به اين واقعه جلب کرده است عمق رياکارى و شووينيسمى است که در بيانيه دفتر سياسى مجاهدين به نمايش گذاشته شده است. توجيه "اخلاقى" دفتر سياسى مجاهدين پرده از دفاع آنها از عقب‌مانده‌ترين و انزجار‌آورترين اخلاقيات جامعه بورژوائى و ماقبل بورژوايى، بويژه در برخورد به مساله زنان برميدارد. و در اين ميان مجاهدين عزم کرده‌اند که هر مفهوم انقلابى ممکن را از معنى تهى کنند. براى آنها ازدواج مجدد آقاى رجوى و خانم عضدانلو و وقايعى که به آن منجر شد، "ماوراء حماسه" است، يک "واقعه تاريخى" است، در "تاريخ سازمانهاى انقلابى معاصر جهان بى‌سابقه" است، "گامى تاريخى در مسير "رهايى زن" است، اقدامى است فراتر از "مقاومت ٤٠ هزار شهيد و ١٢٠ هزار زندانى" و قس عليهذا. براستى که اينها موريانه‌هاى انقلابند. مفاهيم و اعتقادات و آرمانهاى انقلابى را مى‌جوند و از مفهوم تهى ميکنند و مى‌پوسانند تا خود زندگى کنند.
3
ظاهرا ماجرا از آنجا آغاز شده است که دفتر سياسى مجاهدين ناگهان پى برده است که:
4

"لازمه فعليت يافتن و تحقق تمام عيار ترکيب نوين رهبرى ما و لازمه استمرار و تثبيت آن... يگانگى هر چه بيشتر مسعود و مريم در راس رهبرى سازمان و انقلاب(!) است که لاجرم زوجيت و محرميت آنها را با يکديگر ايجاب ميکند... دوگانگى تشکيلاتى و خانوادگى بين مريم و مسعود در راس رهبرى سازمان و مشروط بودن(!) مريم به همسرى غير از مسعود در شرايط و در مقطع کنونى سازمان و انقلاب(!) اما در عمل به درجات زيادى به معنى صورى کردن، عارى از محتوا نمودن نقش همرديف مسئول اول سازمان ميباشد و اينهم يعنى قائل شدن يک نقش عمدتا تشريفاتى براى مريم در کنار مسعود که از يکسو فرماليسم بورژوايى در امر همرديفى(!) را تداعى ميکند و از سوى ديگر فعليت يافتن ترکيب نوين رهبرى ما را تا حدود زيادى ناقص و چه بسا ناميسّر ميسازد".

5
متوجه منظور حضرات شديد؟ در ديدگاه اينها زن در خانواده بنا به تعريف فرمانبردار و تحت تمکين مرد است. بنابراين استدلال ميکنند که چطور همرديف آقاى رجوى، مسئول اولى که سابقه فعاليتش، در ١٠ صفحه، مقدمه اين بيانيه را تشکيل ميدهد، ميتواند در خانواده به مرد ديگرى "مشروط" باشد (و لابد کسى که در دفتر سياسى لغت "مشروط" را گير آورده جايزه‌اى هم گرفته است). يک زن و دو ارباب که نميشود! مخيله اينها، تازه وقتى همه دست به دست هم داده‌اند تا سناريوى قابل قبولى جور کنند، اينطور کار ميکند. اين همه زن در موسسات اجتماعى و سازمانهاى سياسى کنار مردان، همسطح و يا مافوق آنان کار ميکنند و تا بحال کسى با چنين استدلال چندش‌آورى به سراغشان نرفته بود. اما "فعليت يافتن عيار ترکيب نوين رهبرى" - هر معنايى که اين قلنبه‌گويى بى محتوا قرار است داشته باشد - چه ربطى با "زوجيت و محرميت" دارد؟ مگر اين "عيار ترکيب رهبرى نوين" قرار است چگونه تصميماتى بگيرد، قرار است چه چيزى را رهبرى کند، چرا بايد براى رأى دادن روى تاکتيک‌ها و سياستها و اقدامات تشکيلاتى در يک کميته رهبرى با ساير اعضاى آن ازدواج کرد؟! اگر مجاهد هنوز يک سازمان سياسى است، اين حکم شگفت‌آور ديگر از کجا آمده است؟ اين همه سازمان سياسى، با کميته‌هايى متشکل از زن و مرد دارند کار ميکنند و تا بحال به چنين مشکلى برنخورده‌اند. چرا فقط فرقه اينها، مکتب اينها و سازمان اينهاست که تا به دو پديده مرد و زن در يک واحد زمان و مکان فکر ميکند ياد "محرميت و زوجيت" مى‌افتد؟ دفتر سياسى خود از رسم شدن اين سنت در سطوح ديگر سازمان به هراس مى‌افتد و براى جلوگيرى از آن به ١٤ قرن قبل بازميگردد. بيانيه هشدار ميدهد: "يک چنين يگانگى تشکيلاتى و خانوادگى البته فقط و فقط در رهبرى سازمان موضوعيت دارد و لذا مطلقا در هيچ نقطه ديگر سلسله مراتب سازمانى قابل الگوبردارى نبوده و نيست". چرا؟ بيانيه پاى سنت محمدى را به ميان ميکشد: "دفتر سياسى با الهام از آيات قرآنى در باره ازدواج پيامبر اکرم با همسر پسرخوانده‌اش که در کلام الله مجيد حقا تبليغ يکى از خطيرترين رسالت‌هاى خدايى توصيف شده است، پذيرش ازدواج با مريم را بمثابه حرکتى "فراتر از حماسه" از جانب مسعود ارزيابى نمود و آنرا بمثابه اوج کيفى جديدى برفراز تمامى حماسه‌هاى تاريخ مجاهدين... دانست". بنابراين همه نميتوانند به صرف "همرديفى" در سطوح ديگر سازمان پاى "زوجيت و محرميت" را به ميان بکشند. اين وظيفه خطير در رسالت خدائى مسئول اول سازمان است! کاريکاتورى از جمهورى اسلامىِ خمينى- گيلانى در اورسواز پاريس. عاقبت عبرت انگيز اپوزيسيون مذهبى ايران.
6
حتى نفس انتشار اين بيانيه اهانت به شخصيت و خِرَد انسانها در جامعه امروز ايران است. هر جمله اين بيانيه دريايى از عقب ماندگى، جهالت و ساده‌لوحى را بنمايش ميگذارد. با همه اينها بايد اين جزوه را گرفت و خواند و به ديگران نيز داد تا بخوانند. زيرا اين از هر مقاله مستدل سياسى در باره مجاهدين و عاقبت رقت‌آورشان گوياتر و افشاگرانه‌تر است.

منصور حکمت

کمونيست شماره ١٨ - ٣٠ فروردين ١٣٦٤

hekmat.public-archive.net #2840fa.html